معنی فدراسیون جهانى کشتى
حل جدول
فیلا
فدراسیون جهانى ضد دوپینگ
وادا
کشتى
ناو
کارگر کشتى
جاشو
فرمانده کشتى
کاپیتان
کشتى تفریحى
یات
فدراسیون قایقرانی
فیسا
لغت نامه دهخدا
فدراسیون. [ف ِ دِیُن ْ] (فرانسوی، اِ) اتحادیه ٔ چند کشور. (حییم). دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند. (وبستر). || اتحاد. (حییم). || در تداول فارسی امروز به انجمنی اطلاق می شود که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد، و بیشتر مورد استعمال آن در کارهای ورزشی است.
فرهنگ عمید
(ورزش) سازمان یا انجمنی که برای اداره کردن رشتهای ورزشی تشکیل شود،
اتحادیهای از سندیکاهای کارگری،
(سیاسی) اتحادیهای از چند ایالت که بهصورت یک کشور اداره میشود،
فارسی به عربی
فرهنگ معین
اتحادیه ای مرکب از چند کشور یا استان، سازمان یا انجمنی که برای اداره یک رشته ورزشی تشکیل می شود. [خوانش: (فِ یُ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند، انجمنی که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد و بیشتر مورد استعمال آن در کارهای ورزشی می باشد
فارسی به ایتالیایی
federazione
فارسی به ترکی
futbol federasyonu
معادل ابجد
1190